درباره

وب پیش روی شما جاصل تلاش گروه کانون فرهنگی هنری صاحب الزمان (عچ) روستای قالهرمی باشد ما تلاش می کنیم تا به بهترین صورت برنامه های فرهنگی هنری روستا راپوشش دهیم اما اگرکاستی وجود دارد شمابزرگواری نموده عفو فرمایید زیرا بزاعت ما بیش ازاین نمی باشد
جستجو
مطالب پيشين
بایگانی مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 139
بازدید کل : 11355
تعداد مطالب : 197
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


مرجع کد و اسکریپت

ابر برچسب ها


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
کانون فرهنگی ، هنری صاحب الزمان (عج) مسجدجامع قالهر

حضرت ام البنين در واقعه كربلا حضور نداشت، هنگامى كه بشير به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات كرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنين گفت: رگ قلبم راپاره كردى بچه ‏هايم و آنچه زير آسمان است فداى ابا عبد الله عليه السلام، از حسين برايم بگو .
حضرت ام البنين(سلام الله علیها) (محدث، متوفى سال 70 ه) (فاطمه كلابيه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداكار بود.روايت است كه امير المؤمنين عليه السلام پس از شهادت حضرت زهرا عليه السلام به برادرش عقيل كه انساب عرب را خوب می ‏دانست و از احوال خانوادگى آنها آگاه بود فرمود : مى خواهم زنى برايم خواستگارى نمايى كه از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعى برايم به دنيا آورد.عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را به ايشان معرفى نمود و گفت: در بين عرب خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم.اين مادر پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربيت كرد كه همه شيفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسين عليه السلام بودند و در ركاب آن حضرت شهيد شدند.

 
حضرت ام البنين در واقعه كربلا حضور نداشت، هنگامى كه بشير به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات كرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنين گفت: رگ قلبم راپاره كردى بچه ‏هايم و آنچه زير آسمان است فداى ابا عبد الله عليه السلام، از حسين برايم بگو .

 
ام البنين براى عزادارى هر روز همراه نوه ‏اش عبيد الله (فرزند عباس عليه السلام) به بقيع م‏ی رفت و نوحه می ‏خواند و می ‏گريست و اين اشعار را زمزمه می ‏كرد:

 
منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم
 

 

درمراسمی که به مناسبت شهادت حضرت ام البنین درمرکز کانون فرهنگی هنری قالهربرگزار شد مسئول کانون اسماعیل سهرابی مراسمی که صبح چهارشنبه به مناسبت وفات حضرت ام البنین(س) در روستای قالهربرگزار شد، افزود: حضرت ام البنین(س) از زنان نمونه تاریخ اسلام است که در عرصه های گوناگون الگوی بسیاری از زنان و حتی مردان مؤمن قرار گرفته و شجاعت، فداکاری و گذشت سه خصیصه مهم و الگوی مناسب برای تمامی زنان مسلمان است که در وجود حضرت ام البنین(س) نقش بسته است.

حضرت علی(ع) شجاعت و صبوری را شاخص ترین موارد همسر گزینی خود عنوان کردند

وی بیان داشت: شجاعت قبیله بنی کلاب که این بانوی بزرگ اسلام از این قبیله بود در آن زمان زبانزد خاص و عام بود و حضرت علی(ع) پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)، یکی از شاخص ترین موارد همسر گزینی خود را شجاعت و در عین حال صبوری عنوان کردند.

اسماعیل سهرابی ادامه داد: حضرت ام البنین(س) در معنا به مادر پسران گفته می شود و آن حضرت پس از ازدواج با امام علی(ع) صاحب چهار فرزند پسر شد و با وجود حسنین(ع)، زینب و ام کلثوم(س)، رسالت سختی برعهده این بانوی بزرگ اسلام گذاشته شد.

وی تصریح کرد: همان طور که در کتب اسلامی نوشته اند تمامی پسران حضرت ام البنین(س) در کربلا و روز عاشورا در کنار امام حسین(ع) و یارانش یک به یک با یزیدیان جنگیدند و به شهادت رسیدند و با شهادت چهار فرزند ام البنین(س) در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و در کنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.

حضرت ام البنین(س) مادری فداکار برای فرزندانش بود

مسئول کانون قالهراضافه کرد: حضرت ام البنین(س) نه تنها همسری مهربان و صبور بلکه مادری فداکار برای فرزندانش بود و یکی از مقامهای والای آن حضرت همین بس که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او دادند فرمود "رگهای قلبم را بریدی! فرزندانم و هرآنچه زیر آسمان است به فدای حسین (ع) باد".

وی عنوان داشت: ولایت‌ مداری و عشق سرشار حضرت ام ‌البنین(س) به اهل ‌بیت(ع) الگویی برای مسلمانان است و تواضع و ایثار این بانو بارها در منزل امیرالمؤمنین(ع) و حادثه کربلا دیده شده است.

اسماعیل سهرابی افزود: این بانوی بزرگوار نزد مسلمانان از جایگاهی ویژه برخوردار است و بسیاری از مؤمنان و دوستداران اهل بیت(ع) معتقدند او نزد خداوند منزلتی والا دارد و اگر دردمندی او را به درگاه حضرت باری تعالی شفیع و واسطه قرار دهد، غم و اندوهش برطرف خواهد شد.

وی تصریح کرد: ماردران شهدا وجانبازان هشت سال دفاع مقدس اکنون نمونه ای از حضرت ام البنین(س) هستند که باید این ماداران و همسران را تکریم کنیم.

درادامه این مراسم معنوی مداحان اهل بیت پیرامون مقام حضرت ابوالفضل ومادر گرامیشان به مدیحه سرایی پرداختند.

 

در کتاب " کنز المطالب " نوشته شده  به تاریخ 1321 هجری قمری نوشته " علّامه  سیّد محمّد باقر قره باقی همدانی " در باب سال و روز وفات  حضرت فاطمه کلابیّه  علیها سلام معروف به " ام البنین " به نقل از کتاب " اخیتارات"  طی حدیثی از اعمش  آمده است :

روز سیزدهم جمادی الثّانی که مصادف با جمعه بود بر امام زین العابدین وارد شدم . ناگهان فضل بن عبّاس علیه السلام وارد شد و در حالیکه گریه می گرد ، گفت :

 " جدّه ام ام البنین علیها سلام از دنیا رفت. شما را به خدا ببینید چطور این روزگاز فریبکار ، خاندان کساء را در یک ماه دوبار عزادار کرد. "

مرحوم قره باقی می فرمایند :

پس از چندی از خبر دیگری مندرج د ر حاشیه کتاب " وقایع الشّهور و والایام " تالیف بیرجندی اطلاع یافتم که به نقل از اعمش نوشته شده است : در سیزدهم جمادی الثّانی و در سال 64 هـ.ق ام البنین وفات یافت و در قبرستان بقیع به قول مشهور دفن گردید.

اما قول دیگری در سال وفات حضرت ام البنین نیز معروف است که ایشان در سال 70 هـ . ق وفات یافته اند.

 
ام البنين کيست ؟

نامش فاطمه و کنیه‏اش امُّ البنین (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علی‏بن ابی‏طالب علیه‏السلام و فرزندانش عباس علیه‏السلام ، عبداللّه‏، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیه‏السلام به شهادت رسیدند. آرام‏گاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.

ولادت ام البنین علیهاالسلام

در مورد تاریخ دقیق ولادت حضرت ام‏البنین اطلاعی در دست نیست و تاریخ‏نگارانْ سال ولادت او را ثبت نکرده‏اند، ولی یاد آور شده‏اند که تولد پسر بزرگ ایشان، حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ، در سال 26 ق اتفاق افتاده است.
برخی از تاریخ‏نگارانْ زمان ولادت ایشان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخمین می‏زنند.

بانویی از تبار دلاوران عرب

تاریخ گواهی می‏دهد که پدران و داییان حضرت ام‏البنین از دلیران عربِ پیش از اسلام بوده و از آن‏ها به هنگام نبرد، دلیرْمردی‏های فراوانی نقل شده است که در عین شجاعتْ بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده‏اند، آن‏چنان که حاکمان زمانْ در برابرشان سرتسلیم فرود می‏آورند. اینان همانان هستند که عقیل ـ نسبْ‏شناس بزرگ عرب و برادر علی علیه‏السلام ـ به امیرالمؤمنین علیه‏السلام گفت: «در میان عرب از پدرانش شجاع‏تر و قهرمان‏تر یافت نمی‏شود».

چگونگي انتخاب برای همسری علی علیه‏السلام

بعد از شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام برادرش عقیل را ـ که آشنا به علم نسب‏شناسی عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد.
عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کِلاب، در شجاعت بی‏مانند بودند، و حضرت علی علیه‏السلام نیز این انتخاب را پسندید.

خواستگاری

بعد از این که عقیل شجره‏نامه‏های اَعراب را بررسی و ام‏البنین را انتخاب کرد، حضرت علی علیه‏السلام ، او را نزد پدر ام‏البنین فرستاد. پدرخشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام برقرار شد.
امام علی علیه‏السلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید.

اولین روز زندگی مشترک

روز اولی که ام البنین علیهاالسلام پا در خانه علی علیه‏السلام گذاشت، حسن و حسین علیهماالسلام مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آن‏که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و هم‏چون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت.


منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم

منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم

منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم

منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم

منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم

منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب

منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم

منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد

منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم

چرا ام البنين ؟!

فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه‏السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آن‏ها تداعی نگردد و رنج بی‏مادری آن‏ها را آزار ندهد. 

محبت بی‏دریغ به فرزندان زهرا علیهاالسلام

ام‏البنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می‏دیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس می‏کردند.

ام‏البنین علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را بر فرزندان خود مقدّم می‏داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می‏کرد و آن را فریضه‏ای دینی می‏شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.

فرزندان ام‏البنین علیهاالسلام

ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیه‏السلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام‏البنین، یعنی مادر پسران می‏خواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنی‏هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام ، عبداللّه‏، جعفر و عثمان.
فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه‏ فرزند حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ادامه یافت.

مادر چهار شهید

با شهادت چهار فرزند ام‏البنین علیهاالسلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.

وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیه‏ای قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی علیه‏السلام همه شیران بیشه شجاعتند. شنیده‏ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دست‏هایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی می‏توانست نزد او آید و با او بجنگد؟

فرزندانم به فدای حسین علیه‏السلام

ام‏البنین بَشیر را دید که فرستاده امام سجاد علیه‏السلام بود و به مدینه آمده بود تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین علیه‏السلام با خبر سازد. به او فرمود: ای بشیر! از امام حسین علیه‏السلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام‏البنین فرمود: از حسین علیه‏السلام مرا خبر ده!

بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام‏البنین پیوسته از امام حسین علیه‏السلام خبر می‏گرفت و می‏گفت: فرزندان من و آن‏چه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد.

چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیه‏السلام را به آن حضرت داد، صیحه‏ای کشید و گفت: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد. 

این علاقه او به امام حسین علیه‏السلام دلیل کمال معنویت اوست که آن همه ایثار را در راه مقام ولایت فراموش کرد و تنها از رهبرش سخن به میان آورد.

  وفات این بی بی مجلّله را محضر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و تمامی محبّین اهل بیت (ع) تسلیت عرض می نمایم. 

مادر؛
مادری که اگر چه در کربلا نبود،
ولی دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق،
که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟
مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»، سوگ نشین فرزندی شد
که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!
مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان،
که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!
مادری که یک عمر،
دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت و تمام غریبانه هایش را،
حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیه السلام همراهی کرد!
مادری که
«ام البنین علیهاالسلام»
بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا، تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛
آن گاه که راوی، از عبور نیزه ها روایت می کرد!
مادری که حتی کوچه های «مدینه»، مرثیه سرای اندوه سترگ او شدند
و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!
مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»،
عالی ترین سرشت همسری اش بود و «صحبت»،
بالاترین باور مهر پروری اش
مادری که برای همیشه،
با ناله های نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود و سروده هایش را فرات،
هر روز، هنگام غروب نجوا می کند!
مادری که بعد از شهادت
«عباس علیه السلام»
، دیگر به ماه نگاه نکرد و آسمان مدینه، نعمت نورافشانی اش را از دست داد!
مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از
«گودال قتلگاه» نگرفت و فریاد «یا حسین»اش را نه تنها در مدینه،
که از صحن مطهر کربلا می توان شنید!
درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بی نظیرش باد!
روح آسمانی اش،
در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد

 

 


 



 

تاریخ : سه شنبه 3 بهمن 1391 | 10:35 قبل از ظهر | نویسنده : زینب


 

زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

 


ادامه مطلب

طبقه بندی: حضرت فاطمه (س)،
 

تاریخ : سه شنبه 3 بهمن 1391 | 10:34 قبل از ظهر | نویسنده : زینب


 

زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

 


ادامه مطلب

طبقه بندی: حضرت فاطمه (س)،
 

تاریخ : دوشنبه 2 بهمن 1391 | 11:23 قبل از ظهر | نویسنده : زینب

 




 
زندگینامه پیامبر (ص)


ادامه مطلب

طبقه بندی: حضرت محمد(ص)،
 

 


 

زندگینامه پیامبر (ص)


ادامه مطلب

طبقه بندی: حضرت محمد(ص)،
 

زندگینامه پیامبر (ص)

 


ادامه مطلب

طبقه بندی: حضرت محمد(ص)،
 

تاریخ : دوشنبه 2 بهمن 1391 | 11:12 قبل از ظهر | نویسنده : زینب



 

زندگینامه پیامبر (ص)

 


ادامه مطلب

طبقه بندی: حضرت محمد(ص)،
 

تاریخ : چهارشنبه 27 دی 1391 | 05:28 بعد از ظهر | نویسنده : زینب



زندگی نامه امام علی (ع)
 
 ولادت
 
حضرت علی (علیه السّلام) نخستین فرزند خانواده هاشمی است که پدر و مادر او هر دو فرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف می باشد . خاندان هاشمی از لحاظ فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسیاری از فضایل دیگر اختصاص به بنی هاشم داشته است . یک از این فضیلتها در مرتبه عالی در وجود مبارک حضرت علی (علیه السّلام) موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت : " خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت ، و به حق " کودکی که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما ! لحظه ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد . فاطمه وارد کعبه شد ، و دیوار به هم پیوست . فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتی مهمان خدا بود . و نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سی ام عام الفیل فاطمه را به دنیا آورد . دختر اسد از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و گفت :" پیامی از غیب شنیدم که نامش را " علی " بگذار . "

 

 



ادامه مطلب

طبقه بندی: امام علی (ع)،
برچسب ها: زندگی نامه امام علی،
 

تاریخ : یکشنبه 17 دی 1391 | 12:38 قبل از ظهر | نویسنده : زینب
گزیده ای از فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد فضای وب
امروز اینترنت و ماهواره و وسایل ارتباطىِ بسیار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جاى دنیا می رسد. میدان افکار مردم و مؤمنین، عرصه ‏ى کارزار تفکرات گوناگون است. امروز ما در یک میدان جنگ و کارزار حقیقىِ فکرى قرار داریم. این کارزار فکرى به‏ هیچ ‏وجه به زیان ما نیست؛ به سود ماست... امام خامنه ای
بروشور فرمایشات مقام معظم رهبری را میتوانید از اینجا دانلود کنید
 
 


 



زندگينامه حضرت زهرا (س)

1.مقدمه
2. دوران زندگی فاطمه زهرا ( ع )
3.چگونگی ازدواج فاطمه ( ع ) و علی ( ع )
4.از شادی تا اندوه

 

مقدمه
بدون ترديد در ميان زنان و بانوان اسلامی  ، فاطمه زهرا ( ع ) محبوبترين چهره دينی ، علمی ، ادبی ، تقوايی و اخلاقی در ميان مسلمانان و ديگر مردم جهان به شمار مي رود . شخصيت فاطمه زهرا ( ع ) سيده نساء العالمين ( سرور زنان جهان ) اسوه و الگويی تام و تمام برای تمام زنان عاشق عفت و فضيلت است . در دامن پاک فاطمه زهرا ( ع ) بود که دو امام بزرگوار و دو شخصيت ممتاز عالم بشری ، حضرت امام حسن ( ع ) مظهر حلم و وقار و حضرت امام حسين ( ع ) سرور شهيدان تربيت يافتند ، و نيز زينب کبری ( ع ) حماسه مجسم و مجسمه شجاعت و نمونه يکتا در سخنوری و حق طلبی که پيام حسينی و حماسه عاشورا را در جهان اعلام کرد و نقاب شرک و ريا و پستی و دنياپرستی را از چهره يزيد و يزيديان به يک سو زد . کيست که نداند که مادر در تربيت فرزندان بويژه دختران ، سهم بسيار زيادی  دارد ، و فاطمه زهرا ( ع ) بود که روح آموزش و پرورش اسلامی را در مهد عفت و کانون تقوای خانوادگی  به پسران و دختران خود آموخت . پدر و مادر : فاطمه يگانه دختر بازمانده پيغمبر ( ص ) از خديجه کبری  مي باشد . چه بگويم درباره پدری که پيغمبر خاتم و حبيب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهی و سيه کاری بود ؟ چه بگويم درباره پدری که قلم را توان وصف کمالات اخلاقی  او نيست ؟ و فصيحان و بليغان جهان در توصيف سجايای او عاجز مانده اند ؟ و اما مادرش خديجه دختر خويلد از نيکوترين و عفيفترين زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستين زنی که به پيامبر اکرم ( ص ) ، شوهرش ، ايمان آورد و آن چه از مال دنيا در اختيار داشت - در راه پيشرفت اسلام - کريمانه بذل کرد . درجه وفاداری خديجه ( ع ) نسبت به پيامبر ( ص ) را در بذل مال و جان و هستي اش ، تاريخ اسلام هرگز فراموش نخواهد کرد . همچنان که پيامبر اکرم نيز تا خديجه زنده بود زنی ديگر نگرفت و پيوسته از فداکاريهای او ياد مي کرد . از عايشه ، زوجه پيامبر ( ص ) ، نقل شده است که گفت : " احترام هيچ يک از زنان به پايه حرمت و عزت خديجه نمي رسيد . رسول الله ( ص ) پيوسته از او به نيکی ياد مي کرد و به حدی او را محترم مي شمرد که گويا زنی مانند خديجه نبوده است " . عايشه سپس نقل مي کند : روزی به پيغمبر ( ص ) گفتم : او بيوه زنی بيش نبوده است ، پيغمبر سخت برآشفت به طوری  که رگ پيشاني اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خديجه کسی برای من نبود . روزی که همه مردم کافر و بت پرست بودند ، او به من ايمان آورد . روزی که همه مرا به جادوگری و دروغگويی  نسبت مي دادند ، او مرا تصديق کرد ، روزی که همه از من روی مي گردانيدند ، خديجه تمام اموال خود را در اختيار من گذاشت و آنها را در راه من بی دريغ خرج کرد . خداوند از او دختری به من بخشيد که مظهر پاکی  و عفت و تقوا بود . عايشه سپس مي گويد : به پيغمبر عرض کردم از اين سخن نظر بدی  نداشتم و از گفته خود پشيمان شدم . باری ، فاطمه زهرا ( ع ) چنين مادری داشت و چنان پدری . گفته اند : خديجه از پيغمبر ( ص ) هفت فرزند آورد : قاسم که کنيه ابو القاسم برای پيغمبر از همين فرزند پيدا شد . وی قبل از بعثت در دو سالگی درگذشت . عبد الله يا طيب که او هم قبل از بعثت فوت شد . طاهر ، که در آغاز بعثت متولد شد و بعد از بعثت درگذشت . زينب که به ازدواج ابو العاص درآمد . رقيه که ابتدا با عتبه و پس از آن با عثمان بن عفان ازدواج کرد و در سال دوم هجرت درگذشت . ام کلثوم که او نيز به ازدواج عثمان - پس از رقيه - درآمد و در سال چهارم هجرت درگذشت . هفتم فاطمه زهرا ( س ) که به ازدواج حضرت علی ( ع ) درآمد و سلاله پاک امامان بزرگوار ما ثمره اين ازدواج پر شوکت و برکت است . ولادت فاطمه زهرا ( ع ) را روز بيستم جمادی  الثانی سال پنجم بعثت مي دانند که در مکه اتفاق افتاد . بنابراين در هنگام هجرت ، سن آن بانوی يگانه نزديک نه سال بوده است . نامها و لقبهايی که فاطمه ( ع ) دارد ، همه بازگوينده صفات و سجايای  ملکوتی اوست ، مانند : صديقه طاهره ، زکيه ، زهرا ، سيدة النساء العالمين و خير النساء و بتول ... . کنيه های آن حضرت : ام الحسن ، ام الحسنين ، ام الائمة ... . و شگفت تر از همه " ام ابيها " يعنی " مادر پدرش " مي باشد که نشان دهنده علاقه بسيار زياد فاطمه ( ع ) است به پدر بزرگوارش و اين که با همه کمی سن از آغاز کودکی پناهگاه معنوی و تکيه گاه روحی - بعد از خداوند متعال - مانند خديجه برای پدر بزرگوارش بوده است . لقب ام ابيها را پيغمبر ( ص ) به دختر عزيزش عنايت کرد . چون کلمه " ام " علاوه بر مادر ، به معنی اصل و منشأ هم به کار مي رود و مانند " ام الخبائث " که به شراب ( سرچشمه همه زيانها و بديها ) مي گويند و " ام القری " که به مکه معظمه گفته مي شد ، بنابراين ام ابيها به معنی  منشأ و اصل و مظهر نبوت و ولايت است ، و براستی زهرا ( س ) درخت سايه گستری بود که ميوه های شيرين امامت و ولايت را به بار آورد .

دوران زندگی فاطمه زهرا ( ع )
فاطمه زهرا ( س ) وارث صفات بارز مادر بزرگوارش خديجه بود - در جود و بخشش و بلندی نظر و حسن تربيت وارث مادر و در سجايای ملکوتی وارث پدر و همسری دلسوز و مهربان و فداکار برای شوهرش علی ( ع ) بود . در لوح دلش جز خداپرستی و عبادت خالق متعال و دوستداری پيامبر ( ص ) نقشی نبسته و از ناپاکی  دوران جاهليت و بت پرستی به دور بود . نه سال در خانه پر صفای مادر و در کنار پدر و نه سال ديگر را در کنار شوهر گرانقدرش علی مرتضی ( ع ) دوش به دوش وی  در نشر تعليمات اسلام و خدمات اجتماعی و کار طاقت فرسای خانه ، زندگی کرد . اوقاتش به تربيت فرزند و کار و نظافت خانه و ذکر و عبادت پروردگار مي گذشت . فاطمه ( ع ) دختری است که در مکتب تربيتی اسلام پرورش يافته و ايمان و تقوا در ذرات وجودش جايگزين شده بود. فاطمه در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربيت شد و علوم و معارف الهی را از سرچشمه نبوت فراگرفت و آنچه را به سالها آموخته ، در خانه شوهر به مرحله عمل گذاشت و همچون مادری سالخورده و کدبانويی آزموده که تمام دوره های زندگی را گذرانده باشد - به اهل خانه و آسايش شوهر و تربيت فرزندان - توجه مي کرد و نيز آنچه را در بيرون خانه مي گذشت ، مورد توجه قرار مي داد و از حق خود و شوهرش دفاع مي کرد .

چگونگی ازدواج فاطمه ( ع ) و علی  ( ع )
از آغاز معلوم بود و همه مي دانستند که جز علی ( ع ) کسی همسر ( کفو ) فاطمه دختر پيامبر عاليقدر اسلام نيست . با وجود اين ، بسياری از ياران و کسانی که خود را به پيغمبر ( ص ) نزديک احساس مي کردند ، به اين وصلت چشم داشتند و اين آرزو را در دل مي پروردند . نوشته اند : پس از اين آزمونها عده ای از اصحاب به حضرت علی ( ع ) مي گفتند : چرا برای ازدواج با يگانه دختر پيغمبر ( ص ) اقدام نمي کنی ؟ حضرت علی ( ع ) مي فرمود : چيزی ندارم که برای  اين منظور قدم پيش نهم . آنان مي گفتند : پيغمبر ( ص ) از تو چيزی نمي خواهد . سرانجام حضرت علی ( ع ) زمينه را برای  طرح اين درخواست آماده ديد . روزی به خانه رسول اکرم ( ص ) رفت . اما شدت حيا مانع ابراز مقصود شد . نوشته اند دو سه بار اين عمل تکرار گرديد . سومين بار پيغمبر اکرم ( ص ) از علی  ( ع ) پرسيد : آيا حاجتی داری ؟ علی ( ع ) گفت : آری . پيغمبر فرمود : شايد برای خواستگاری زهرا آمده ای ؟ علی عرض کرد : آری . چون مشيت و امر الهی بر اين کار قرار گرفته بود و پيامبر از طريق وحی بر انجام دادن اين مهم آگاه شده بود ، مي بايست اين پيشنهاد را با دخت گراميش نيز در ميان بگذارد و از نظر او آگاه گردد . پيامبر ( ص ) به دخترش فاطمه گفت : تو علی را خوب مي شناسی ، علی  نزديکترين افراد به من مي باشد . در اسلام ، سابقه فضيلت و خدمت دارد . من از خدا خواستم برای  تو بهترين شوهر را برگزيند . خداوند مرا به ازدواج تو با علی امر فرموده است . بگو چه نظر داری ؟ فاطمه ساکت ماند . پيغمبر سکوت او را موجب رضا دانست و مسرور شد و صدای  تکبيرش بلند شد . آن گاه پيامبر ( ص ) بشارت اين ازدواج را به علی ( ع ) فرمود و مهر فاطمه را 400مثقال نقره قرار داد و در جلسه ای که عده ای از اصحاب بودند ، خطبه عقد را قراءت کرد و اين ازدواج فرخنده انجام شد . گفتنی است که علی ( ع ) جز يک شمشير و يک زره و شتری برای  آب کشی چيزی در اختيار نداشت . پيغمبر ( ص ) به علی فرمود : شمشير را برای  جهاد نگه دار ، شترت را هم برای  آب کشی و سفر حفظ کن ، اما زره خود را بفروش تا وسايل ازدواج فراهم شود . پيغمبر ( ص ) به سلمان فرمود : اين زره را بفروش . سلمان زره را به پانصد درهم فروخت . سپس گوسفندی را کشتند و وليمه عقد ازدواج دادند . اين جشن در ماه رجب سال دوم هجرت انجام شد . تمام وسايلی که به عنوان جهيزيه به خانه فاطمه زهرا ( ع ) دخت گرامی پيامبر ( ص ) آورده شده است ، از 14قلم تجاوز نمي کند : چارقد سرانداز - دو عدد لنگ - يک قطيفه - يک طاقه چادر پشمی - 4 بالش - يک تخته حصير - قدح چوبی - کوزه گلی - مشک آب - تنگ آبخوری - تختخواب چوبی  - يک طشت لباسشويی - يک آفتابه - يک زوج دستاس و مقداری عطر و بخور . اين است جهيزيه و تمام اثاث خانه فاطمه زهرا زوجه علی ( ع ) سرور زنان عالم . در شب زفاف - به جای خديجه که به جهان باقی شتافته بود ، سلمی دختر عميس مواظبت از فاطمه زهرا را بر عهده داشت - و رسول اکرم ( ص ) خود شخصا با عده ای از مهاجر و انصار و ياران باوفا در مراسم عروسی  شرکت فرمود - از بانک تکبير و تهليل فضای کوچه های مدينه روحانيتی خاص يافته بود و موج شادی و سرور بر قلبها مي نشست . پيامبر گرامی دست دخترش را در دست علی گذاشت و در حق آن زوج سعادتمند دعای خير کرد و آنها را به خداوند بزرگ سپرد . و بدين سان و با همين سادگی عروسی بهترين مردان و بهترين زنان جهان برگزار شد .

از شادی  تا اندوه
در سال يازدهم هجری در آخر ماه صفر رحلت جانگداز پيامبر ( ص ) پيش آمد و چه دردآور بود جدايی اين پدر و دختر - پدری چون پيامبر گرامی که هميشه هنگام سفر با آخرين کسی که وداع مي کرد و او را مي بوييد و مي بوسيد ، دخت گراميش بود و چون از سفر بازمي گشت ، اولين ديدار را با دخترش داشت . پيوسته از حالش جويا مي شد و رازی از رازها را در گوش جانش مي گفت و دختری  که پيوسته از کودکی در کنار پدر بود و از او پرستاری مي کرد ، گاهی با زنان هاشمی به ميدان جنگ مي شتافت تا حال پدر را جويا شود . چنانکه در جنگ احد که به دروغ آوازه درافتاد که پيامبر ( ص ) در جنگ کشته شده ، به دامنه کوه احد شتافت و سر و صورت خونين پدر را شستشو داد و از خاکستر حصيری که سوخته بود بر جراحات پدر پاشيد و از زخمهای آن حضرت مواظبت کرد تا بهبود يافت - دختری که لحظه به لحظه که از کارهای  خانه داری و بچه داری فراغت مي يافت ، به خدمت پدر مي رسيد و از ديدارش بهره مند مي شد ... آری لحظه جدايی اين چنين پدر و دختری  فرارسيد و چه زود فرارسيد . پيامبر ( ص ) در بستر بيماری افتاد و رنگ رخسارش نمايانگر واپسين لحظات عمرش بود . عايشه روايت مي کند که پيغمبر ( ص ) در حالت جان دادن و آخرين رمقهای  حيات ، دختر عزيزش فاطمه ( ع ) را خواست و نزديکش نشانيد و در گوش او رازی  گفت که فاطمه سخت به گريه افتاد . پس از آن سخن ديگری گفت که ناگهان چهره فاطمه شکفته شد . همگان از ديدن اين دو منظره متضاد متعجب شدند . راز اين رازگويی را از حضرت فاطمه زهرا خواستند ، فرمود : نخست پدرم خبر مرگ خود را به من گفت ، بسيار محزون شدم و عنان شکيبايی از دستم بشد ، گريه کردند ، او نيز متأثر شد ، ديگر بار در گوشم گفت : دخترم ! بدان تو نخستين کسی از خانواده هستی  که به زودی به من ملحق خواهی شد . به شنيدن اين بشارت خوشحال شدم . پدرم فرمود راضی  هستی که " سيده نساء العالمين و سيده نساء هذه الامة " باشی ؟ فاطمه گفت : به آنچه خدا و تو بپسنديد راضي ام . باری ، فاطمه سرور زنان عالم و سرور زنان اين امت - اين نو گل خندان باغ رسالت بر اثر تندبادهای حوادث ، زود پر پر شد و چندی بعد از پدر بزرگوارش به وی پيوست . وه که چه کوته بود عمر آن ملکه اسلام . آری ، مرگ پدری مهربان و دگرگونيهايی  که پس از رسول خدا ( ص ) روی  نمود ، روح و جسم دختر پيغمبر ( ص ) را آزرده ساخت . وی در روزهايی که پس از مرگ پدر زيست ، پيوسته رنجور ، پژمرده و گريان بود . هرگز رنج جدايی پدر را تحمل نمي کرد و برای همين بود که چون خبر مرگ خود را از پدر شنيد لبخند زد . او مردن را بر زيستنی جدا از پدر ، ترجيح مي داد . سرانجام ، آزردگيها و ناتوانی تا بدان جا کشيد که دختر پيغمبر ( ص ) در بستر افتاد . در مدت بيماری او ، از آن مردان جان بر کف ، از آن مسلمانان آماده در صف ، از آنان که هر چه داشتند ، از برکت پدر او بود ، چند تن او را دلداری دادند و يا به ديدنش رفتند ؟ ظاهرا جز يکی  دو تن از محرومان و ستمديدگان چون بلال و سلمان کسی از اين بانوی گرانقدر غم خواری  نکرد . اما زنان مهاجر بويژه انصار ، که از آزردگی و بيماری فاطمه ( ع ) خبر يافتند ، با مهربانی نزد او گرد آمدند و از او عيادت و دلجويی نمودند . دختر پيامبر ( ص ) در بستر بيماری  نيز ، در پاسخ کسانی که از او احوالپرسی مي کردند ، سخنانی فصيح و بليغ بر زبان مي راند . سخنانی که در آن روز ، درد دل و گله و شکوه بانويی داغديده و ستم رسيده مي نمود ، اما بحقيقت اعلام خطری بود ، که مسلمانان را از تفرقه افکنی و فتنه انگيزی در آينده بيم مي داد . باری ، دخت پيامبر ( ص ) گفتنيها را گفت و بر اثر مصائب جانکاه و دوری از پدر مهربان گرانقدرش رسول مکرم ( ص ) به " گلشن رضوان " شتافت .



یادواره شهدای روستای قالهر امسال در ایام تعطیلات نوروز باهمت کانون فرهنگی ٰ هنری صاحب الزمان برگزار گردید.

این مراسم با تلاوت قرآن آغاز گردید سپس یک دلنوشته توسط یکی از خواهران عضو هیئت امنا کانون بانام شهدا ماقدردان خون شماییم قرائت شد در اداما چندآیتم توسط آقای فلاحتی مسئول رایانه کانون پخش گردید.

دراین برنامه مسئول کانون که مجری برنامه ها نیز بود از حضور مردم ومسئولان شهرستان در یادواره شهدا تشکر نمود وادامه راه شهدا را در اطاعت از رهبری دانست اسماعیل سهرابی با یاد آوری قدیر خم بیان داشت ما اهل کوفه نیستیم وامام زمان خود رایاری خواهیم کرد وی با بیان اینکه شهدا اهل بصیرت بودند گفت باید بصیرتمان را بالا ببریم تا بتوانیم پشتیبان انقلاب باشیم.

در ادامه مسابقه ای پیرامون شهدا برگزار گردید که 96 نفر شرکت نمودند و25 نفر جواب صحیح دادند که از میان آنها سه نفر به قید قرعه جایزه گرفتند.

قال امیرالمؤمنین (ع)" ن الجهادباب من ابواب الجنةقدفته باب لخاصة ولیائک

یادواره شهدا ویادشهدا درتاریخ اسلام سابقه دارد پیامبر بزرگ اسلام بارها کنار قبور شهدای اهد آمدند شهدای اهد را یاد کردند واز آنها تجلیل کردند.حتی فرمودند اگر کسی تاروزقیامت بیاد واز شهدای اهد یاد کند این شهدا او راجواب می دهند.

فرهنگ قرآن عزیزان فرهنگ یادشهدا است شما سوره (یس) رانگاه کنید خداوندمتعال ازشهیدی بنام حبیب نجاریاد می کند شهیده ای چون آسیه همسر فرعون که در راه خدا شکنجه دیدوبه شهادت رسید خداوندمتعال از این زن شهیده یاد میکند

فرهنگ قرآن فرهنگ پیامبر وفرهنگ ائمه اطهار فرهنگ یادوخاطره شهدا بوده است. شهادت ارزشی است که امیرالمؤمنین باتمام فضایلی که داشت (ضربت علی یوم خندق افضلمن عباد ثقلین)هنگامی که جنازه شهدای اهدرامشاهده می کرد فرمود یا رسول الله پس کی نوبت من علی می شود.پیامبر فرمودند : اشهادت من ورائک علی جان درآینده نزدیک توهم به شهادت میرسی. پیامبر فرمودند علی جان حالا که من شهادت رابه تو خبر دادم (فکیف صدرک) صدر تودربرابر شهادت چیست؟ حضرت فرمودند (لیس هذا من موابع الصدر) حالا که خبرشهادت رابه من دادید اینجا جای صدر نیست اینجا جای شکرگزاری وخوشحالیست. اگربه کسی خبر دادند تو درآینده نزدیک به شهادت میرسی اوباید خوشحال باشد وشادمانی کند(هذامن موابع البشراوالشکر)

جوانی است بنام زیدابن حارسه پیامبرواردمسجدشدند دیدند رنگ صورت زید زرد شده است پیامبر فرمودند : کیف اصبحت چگونه صبح کردی گفت یارسول الله من درحالی صبح کردم که حالت یقین دارم یعنی به حالت یقین رسیدم حضرت فرمودند زید نشانه این یقینت چیست گفت یارسول الله من بهشتیها وجهنمیها رامیشناسم یارسول الله میخواهید بگویم چه کسی به بهشت وچه کسی ازیاران به جهنم می روند پیامبر فرمود نه خبرنده زیرا آنهایی که به بهشت میروند مقرور میشوند وآنهایی که به جهنم ناامید میشوند ازرحمت خدا باتمام این مقامی که به آن رسیده گفت یارسول الله برام دعا کنید من شهیدبشوم پیامبر دعانمو خدایا شهادت رانسیب این زیدابن حارثه کن به دعای پیامبر دریکی از غزوات زید به مقام شهادت رسید.

عجب مقامی است این شهادت پیامبر فرمودند هرکس از این دنیا برود و واردبهشت بشود دیگر نمیخواهدبه این دنیا برگرددازبس که لحظه جان دادن سخت است اما شهدا میخواهند یک باردیگر به دنیا برگردند ازبس لحظه شهادت لذت بخش است حدیث داریم وقتی کسی به شهادت میرسد خدا هفت مدال وهفت مقام به اومی دهد با اولین قطره خونش که بر روی زمین ریختهئ میشود خداوند تمام گناهان اورا میبخشد شهید نظرمیکند به وجه الله خدا رحمت کندامام راحل را روز 12 فروردین روز جمهوری اسلامی ایران است آن رفراندمی که برگزارشدومردم با قاطعیت به جمهوری اسلامی رای آری دادند98/2درصد مردم گفتند که ما موافقیم این مملکت جمهوری اسلامی باشد این امام عزیز وامروز هم الحمدالله دپرچم به دست مقام معظم رهبری حضرت آیة الله خامنه ای است واین شائ الله دعا کنید این پرچم به دست صاحب اصلی امام زمان (عج) برسد.

عزیزان شهادت یک مقام راعی است خداوند آن رانسیب هرکسی نمی کند من روایتی که در اول صحبت خواندم درخطبه 21 نهج البلاغه است امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند ان جهاد باب من ابواب الجنه جهاد دری از درهای بهشت است خداوند برای اولیای خودش این در راباز میکند لذا شما نگاه کنید جوانانی که ازهمین روستای قالهر رفتند جبهه وشهید شدند توخانه ای که سه یا چهار جوان بودند یکی شهید شد اونی که پاک بود اونی که اهل نماز شب بود

در احوالات شهید غلامعلی پییچک میخواندم این شهید در زمان قبل از انقلاب مادرش براش یک آلاسکا خرید تا اومد خونه این آلاسکا راگذاشت تولباس لباست لک برداشت گفت مادر من می ترسیدم دربین راه که میام بچه یتیمی این آلاسکا راببیندش  هوای گرم تابستان این آلاسکا آب شده بود لباسش لک برداشته بود مادرش گ اگرلباسم یک لک فت پسرم غلامعلی مادر آلاسکا رابخور پول نداشته باشد آلاسکابخرد من ترسیدم دل یک بچه یتیم بسوزد اگرلباسم یک لک برداشت با کمی آب پاک میشود اما اگر دل یک بچه یتیم رابسوزونم حالا حالا این دل سیاه من پاک نمیشه  چندسال قبل یکی از سرهنگهای بعثی صدام آمدایران دنبال یک خانواده ای می گشتند  آمدند آدرس راپیدا کردند پدری که بیست وچند سال خبر نداشت از جوانش  که آیا شهید شده است یا زنده است این سرهنگ گفته بود که من میدونم جسد پسر شما توحرم قمرمنیر بنی هاشم ابوالفضل دفن شده است گفتند از کجا میگی گفت دریکی از عملیاتهایی که در شلمچه انجام شد من یکی از فرمانده های صدام بودم گفت پسر من هم تو اون عملیات شرکت داشتگفت این پسر شما تواین عملیات توسط پسرمن اسیر شده بود خیلی ناراحت بود گفت یه دخواست ازت دارم گفت درخواستت چیه  گفت درخواستم اینه که پلاکت رابه من بدی گفت من چند لحظه دیگر بیشتر زنده نیستم گفتم از کجامیدونی گفت آخر اربابم حسین را به خواب دیدم آقا فرمودند از این جوانی که شما را اسیر میکند پلاکش رابگیر آقا این یه سری دارد شما بعدا میفهمید گفت یک دفعه خمپاره ای زدند واین جوان شما به شهادت رسید گفت من را اسیر کردند مدتی گذشت به من خبر دادند پسرت توجنگ کشته شده گفت رفتم سردخانه دیدم جسد جسد پسرم نیست اما پلاک پلاک پسرم است خواستیم دفن کنیم خانمم اجازه نداد گفت این پلاک پسرمان است اما این جسد مال پسرما نیست این جسد جسد ایرانی است من میدانستم ایرانیها یک علاقه دخاصی به امام حسین (ع) دارند به ابوالفضل (ع) دارند      گفت از نفوذم استفاده کردم اجازه دادند این جوان ایرانی را در حرم ابوالفضل خاک کنند اما یه مدتی گذشت من فهمیدم پسرم اسیر شده است اسرا را که آزاد کردند پسرم برگشت ازش ماجرا را پرسیدم ماچرا راگفت آقا امام حسین خواست که این جوان شما در حرم ابوالفضل (ع) دفن بشود.

جوانان عزیز برادران وخواهران اگر شما توفیق نداشتید که به شهادت برسید ازقافله شهدا عقب افتادید درهشت سال دفاع مقدس حضور نداشتید چکارکنیم که فرهنگ شهدا درما طلوع کند باید اخلاق شهدا را داشته باشیم من یه آدرس از قرآن میدم آیات 146 و147 و148 ازسوره آل عمران عزیزان  اگر امروز دشمن تهاجم نظامی ندارد امروز باتهاجم فرهنگی دشمن جلو آمده  اگر یک زمانی درجبهه ها مین گوجه ای وضد نفر ضدتانک بود امروز مینها عوض شده جوانها ! مینهای امروز دشمن مین سی دی مبتذل است  مین سایتهای اینترنتی است مین دیشهای ماهواره است  جوانهای ماکه به شهادت رسیدند دشمن راجدی گرفتند وچون دشمن راجدی گرفتند شبهای عملیات نماز شب قطع نمیشد زیارت عاشورا میخواندند دعای توسل میخواندند ارتباطشان باخدا قوی تر بود. اما امروز جوانها دشمن دیگر خاکریز ندارد امروز دشمن توخانه ما آمده دشمن امروز تواین موبایلهای ما نفوذ کرده دیگه خاکریز برای دشمن وجود ندارد جوانان عزیز چقدر دشمن را جدی گرفتید؟ چقدر مقام معظم رهبری از تهاجم فرهنگی وشبیخون فرهنگی صحبت کردند گویا بعضیها درخواب غفلت به سرمیبردند  امروز هم دشمن دست از کا نکشیده به تعبیر مقام معظم رهبری امروز دشمن روی دو نقطه حساس دست گذاشته است یکی در اعتیاد به مواد مخدر دوم در غریزه جنسی یک جوان معتاد ایمان هم ندارد یک جوان معتاد چگونه میتواند یک فرزند خوب  تحویل جامعه بدهد یک جوانی که دچار اعتیاد شده چگونه میتواند یک همسر خوب برای همسرش باشد خانواده مثل افرادی است که دریک کشتی نشسته اند  جوانی که دچار اعتیاد شده جای خودرال درکشتی سوراخ کرده است این سوراخ باعث میشود همه غرق شوند امروز دشمن از مواد مخدر فراتر رفته سراغ کراک وشیشه رفته اما باید به سراغ کانونهای مساجد بیایید کانونها هم باید همت کنند بروند در خط مقدم باستند ومبارزه کنند باید جوانان به سوی مسجدبیایند تا از حمله دشمن در امان بمانند مسجد سنگر است آن هم یک سنگر بسیار محکم وبتونی

دومین دام  غریزه جنسی است شما این سایتهای اینترنت رانگاه کنید ترویج فسادوبی بندوباری غوغامیکند که در این رابطه نیز باید کانونهای مساجد وارد عرصه مبارزه بشوند ومبارزه کنند هر کجا مسجد سنگر است دشمن شکست خورده است جوانانتان را رغبت کنید تا در برنامه های مسجد شرکت کنند البته کانونها هم باید برنامه های پربار ومتنوعی برای جذب داشته باشند. امروز دشمن میداند با تهاجم نظامی  به جایی نمیرسد لذا دست به تهاجم فرهنگی زده است ما باید همانگونه که در جنگ نظامی پیروز شدیم در جنگ فرهنگی هم به یاری خدا پیروز شویم.

اما آیات 146 و147 سوره آل عمران صفات شهدا را بیان میکنند اول اینها ربی بودند ربی یعنی چی ربی یعنی خدایی اینها خدایی بودند برای خدا رفتند جبهه فرهنگ شهادت یعنی احترام هرکس که ربی باشد ملی هم میشه هرکس خدایی باشد برای حفظ ممتکت جنگ هم میرود   خدایی باشید تا درجنگ فرهنگی هم پیروز شود دوم فرهنگ حبهه یعنی در اراده خودسستی نداشتند عزم واراده قوی داشتند من همینجا لازم است بیان کنم مقام معظم رهبری امسال را سال  حماسه اقتصادی حماسه سیاسی نامیدند مقام معظم رهبری عزم واراده این ملت رامیدانند دیدید باتوجه به مشکلات اقتصادی مردم چگونه عزم خود را در22 بهمن نشان دادند این مردم امسال هم باحضور در انتخابات بار دیگر عزم واراده خود را به دشمنان نشان خواهند داد اینشا ئ الله مردم علاقه مند هستند به نظام اگر چه بامشکلات اقتصادی دست وپنجه نرم میکنند آیة الله سیستانی فرمودند این انقلاب سرمایه ای است که امام حسین (ع) در اختیار شما قرار داده است ما باید از این سرمایه نگهداری ومراقبت کنیم



 اسماعیل سهرابی برنامه های امسال کانون فرهنگی هنری صاحب الزمان (عج) را در ایام تعطیلات نوروز بسیار پربار ومفید دانست

برنامه های کانون از همان دقایق آغازین تحویل سال باحضور ئر گلزار شهدا آغاز گردید.

 

 

 

 




صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 40 صفحه بعد